خلاصه
داستان 1: جزیره N یک جزیره کوچک است که همه بچه ها یکدیگر را می شناسند و آنها از دیدار دانشجوی جدید انتقال از توکیو هیجان زده می شوند. کلاس پنجم کانتا نمی خواهد دختر باشد ، زیرا همکلاسی وی کیو تنها دختر شیطانی مورد نیاز این جزیره است. به روشی که باعث خوشحالی کیو می شود - زیرا او همیشه شناخته شده است که می خواهد روزی به عنوان همسر کانتا در جزیره زندگی کند. اما دانشجوی انتقال ، ریتسوکا ، یک دختر و یک مادر خجالتی است که مادری از جزیره دور می کند. بنابراین کیو رسم حسن نیت خود را شبیه سازی ریتسوکا می داند ، اما پس از آن کانتا شروع به علاقه بیشتر به ریتسوکا می کند تا کیو ... وقتی ابر اصلی به ابر پروانه ای تقسیم می شود ، کدام دختر از بقیه جدا می شود ...
داستان 2: مسابقه ملکه ، توسط IZUMI Kaneyoshi
وقتی صحبت از ملکه اتومبیلرانی می شود (مثل این است که برای Nascar تشویق کنید) ، یا عوضی هستید یا یک توله سگ گمشده. Ei این درس را به سختی از Akane ، ملکه سلطنتی مسابقه تیم معروف Meitoh Team می آموزد ، زمانی که Ei به تیم می رود تا خود را از دانشگاه بگذراند. تنها با آسیب رساندن به دیگران است که موفق می شوید و هنگامی که موفق شدید ، همه می خواهند به شما آسیب برسانند. رویای Ei این بود که برترین ملکه مسابقه باشد ، اما وقتی او به آنجا رسید ، این به بدترین کابوس او تبدیل می شود ...
داستان 3: باغ انگلیسی ، توسط ساکاراکوجی Kanoko
هایاتو در عرض یک ماه به انگلستان نقل مکان می کند ، بنابراین او به فومیو نزدیک می شود و به او می گوید که با او قرار ملاقات بگذارد - تقریباً مانند یک فرمان. او سلطه گر ، لجباز و خودخواه است و فومیو واقعاً نمی تواند نه بگوید. اما حیاتو خالی از جذابیت نیست. او استعداد رشد همه چیز را دارد و یک باغ زیبای انگلیسی را طراحی کرد. حالا او می خواهد ماه آخر خود را در ژاپن بسازد و یک باغ با فومیو بسازد. با رشد و تغییر باغ ، باغبانان آن نیز چنین می کنند ... و با تنگ شدن زمان ، احساسات آنها نیز کاهش می یابد ...
داستان 4: سالگرد سفید خالص ، توسط AYASE Riu:
فقط با انتخاب او ، و گفتن نام او ، نماینده کلاس شد و پس از گذشت زمان ، مورد اعتماد معلمان و دانش آموزان قرار گرفت. این مسئله همیشه او را از کار سخت و بهتر بودن به وجد می آورد. اما ، همه سفید نیست ، همه چیز خالص نیست ، هنگامی که او در مشکل بود ، یک پسر ناگهان برای کمک به نظر می رسد! این پسر کیست؟ چرا او را کمک می کند؟ و ، چرا ساکورا هر وقت با او باشد احساس ترس می کند؟ خوب ... مطمئناً می خواهیم بدانیم.
داستان 5: کافی شاپ که به عشق ناخواسته خاتمه می یابد ، توسط آداچی کیکو
این داستان درباره جیلری به نام Rui است. او همیشه در قرار ملاقات خیلی دیر است. اما وقتی او Shiyouta را ملاقات کرد عاشق او شد و دوست داشت دیگر دیر نباشد ...
داستان 6: پیشخدمت های بزرگ؟ توسط WASHIO Mie
در 175 سانتی متری ، ایسی (به نام واقعی هارویو) هرگز فکر نمی کرد پسری را بخاطر قد و قامت و ظاهرش کاملاً دوست داشتنی پیدا کند. با این حال ، به توصیه دوستانش ، بازدید از "کافه داغ" مشهور باعث شد که او به دنبال یک پیشخدمت جذاب به نام کونو بیفتد ... که بلافاصله او را به عنوان یک پیشخدمت مرد برای پر کردن جای خالی کشاند ؟! داشتن فرصتی برای نزدیک شدن به او یک چیز است ، اما آیا کونو نیز به طور تصادفی او را با یک پسر اشتباه گرفته است ؟! حالا قرار است عیسی چگونه احساس خود را نسبت به او ابراز کند؟ با داشتن یک کافه پر از پیشخدمت های خوش تیپ و دختران زیبایی که از روی آنها بلند می شوند ، این 'پسر زیبا' کارهایی را برای او قطع کرده است!