خلاصه
از ترجمه مابوروشی از جلد پشت جلد:
Kanon Matsukura یک مدرسه عالی دبیرستانی است. نام او براساس "كانون" كلاسيك مورد علاقه پدرش است ... يك روز در مدرسه هنگامي كه داشت از راهرو قدم مي زد ، شنيد كه "كانون" را بازي مي كنند. این معلم ریاضی او بود که آزومه آن را ناجور روی پیانو می نواخت. از آن زمان ، "Kanon" همچنان در ذهن Kanon بازی می کند. یک داستان تأثیرگذار از یک دختر دبیرستانی عاشق!
همچنین شامل داستان های کوتاه: باران مبارک / انفجار !! / سانتا در حال آمدن است
باران مبارک - تسوباسا نمی تواند به طور مستقیم به بازیکن بسکتبال خود سوگیتا اعتراف کند ، بنابراین از هم تیمی خود می خواهد که به جای او هدیه ای به او بدهد. بعداً ، او از باران پناه می گیرد و دوباره به سمت هم تیمی سوگیتا می دود. آیا پانزده دقیقه در یک سوله انتظار می تواند برای تغییر مسیر فرد کافی باشد؟
از Baka-Updates:
مجموعه 4 داستان کوتاه:
1) کانون
کانون ماتسوکورا دانش آموز دبیرستان است. نام او براساس "كانون" كلاسيك مورد علاقه پدرش است ... يك روز در مدرسه هنگامي كه داشت از راهرو قدم مي زد ، شنيد كه "كانون" را بازي مي كنند. این معلم ریاضی او بود که آزومه آن را ناجور روی پیانو می نواخت. از آن زمان ، "Kanon" همچنان در ذهن Kanon بازی می کند. یک داستان تأثیرگذار از یک دختر دبیرستانی عاشق!
2) باران مبارک
Tsubasa نمی تواند به طور مستقیم به بازیکن بسکتبال خود سوگیتا اعتراف کند ، بنابراین او از هم تیمی خود می خواهد که به جای او یک هدیه به او بدهد. بعداً ، او از باران پناه می گیرد و دوباره به سمت هم تیمی سوگیتا می دود. آیا پانزده دقیقه در یک سوله انتظار می تواند برای تغییر مسیر زندگی کافی باشد؟
3) انفجار !!
شینیاما می بیند که دایومی اسلحه ای به سرش گرفته و از پله ها پایین می پرد تا جلوی خودکشی او را بگیرد. اما این فقط یک اسلحه اسباب بازی است ... شینیاما دست راست او را آزار می دهد و دایومی احساس وظیفه می کند تا به او در یادداشت برداری درس کمک کند. شینیاما نسبت به دایومی چه احساسی دارد ، آیا فقط ترحم است یا چیز دیگری است؟
4) سانتا در حال آمدن است
اینابا همیشه در مورد عدم توانایی دوست پسر گرفتن ، ایوموی را آزار می دهد. در عصبانیت ، او شكایت می كند كه در واقع برنامه ای برای ملاقات با پسری در روز بعد دارد. وقتی او واقعاً تنها بچه ای است که برادرزاده اش نشسته است. او وقتی وارد اینابا می شود برادرزاده خود را به مرکز بازی می برد چه باید بکند !؟